alt text
احسان شریعتی
فیلسوف ایرانی

همین حالا با من تماس بگیرید



 

شبکه‌های اجتماعی

بستن
14 فروردین 1400
ثبت دیدگاه

در آستانِ سده‌ی نو

پیش‌بینی سرنوشت ایران در قرن آینده در گرو بازنگری مسیری است که در سده‌ی گذشته پیموده‌ایم:

در آغاز سده‌ی پیش، با افول جنبش مشروطه و برآمدنِ تجددگرایی آمرانه طی دو دهه‌ی نخست، مسیری را شروع و طی نیم قرن پیمودیم که سرانجام به واکنش بنیادگرایی سنتی نیم قرن بعد انجامید. در این دو حرکت دو «سرمشق» متناقض در دو جهت خودنمایی می‌کرد:
-شیفتگی نخست نسبت به تجدد غربی که بدون شناخت مبانی فلسفی و محرک‌های علمی تاریخی به‌دنبال تقلید و تشبیه صوری و تحقق ظواهر آن بودیم، 
-و در فاز بلند بعدی که با سرخوردگی از خلف‌وعده‌ها یا خیانت‌های قدرت‌های استعماری نسبت به دعاوی خود، به نفی کلیّت غرب و تجدد پرداختیم، باز بدون نقد و واسازی روندها و سویه‌های متباین آن مجموعه.

هرچند که در هر دو حال با نوعی تلفیق ناموفق سنت و تجدد مواجه بودیم: 
-خواه آن‌گاه که تجدد را با آمریت یا سنت دیرین استبداد شرقی درآمیختیم؛
- و خواه آن‌گاه که سنت خلافت و ولایت را با دموکراسی و جمهوری و پارلمان مُدرن. 
ناموفق از آنرو که هر نیمه از این ترکیب با پاره‌ی دیگر در تناقض بود و مانع رشد و انکشاف کامل هدف اعلام‌شده می‌گشت.

‌ اگر بخواهیم قرن پانزده ما نیز قرن رنسانس (نوزایی) و رفرماسیون (نوپیرایی) فرهنگِ ملی و دینی ایران و جهان اسلام باشد، می‌بایست به‌جای سرمشق‌های سنت‌گروی و بنیادگرایی‌های باستانی اعم از ملی و مذهبی، و نیز تجددگرایی‌های غیرانتقادی، بی‌ریشه یا شالوده‌شکن، "راه سوم" یا همان چشم‌انداز ازسرگیری و بازسازی هویت در گفتگوی انتقادی با خود و دیگری را در پیش گیریم.
«سنت» یا فرادهش فرهنگی-تمدنی تاریخی ملی و منطقه‌ای، و «کتاب» همچون منبع اصلی همه‌ی آموزه‌های اعتقادی دینی می‌بایست یک‌باردیگر در پرتو آخرین دستاوردهای «علم و زمان»(انقلاب علمی یا گسست معرفت‌شناختی، و جهش های حقوقی-سیاسی و اجتماعی-اقتصادی عصر مدرن و اولترامُدرن) آنچنان بازخوانی و بازسازی شود که کژتابی‌های دوگانه‌ساز سرمشق‌های پیشین در وحدتی عالی‌تر «رفع» گردند و از این پس به‌سمت راه توسعه‌ای دیگر گام برداریم که مردم‌سالاری و جمهوری تحقق‌بخش عدالت و آزادی و حقوق بشر و شهروند، و شیوه‌ی زیست و تولیدی سالم و سعادتمند و متناسب با مقتضیات اقلیمی و عُرف و فرادهش فرهنگی، محصول و منتجه‌ی باورهای دینی و ملی ما، همچون پشتیبانان اخلاقی-معنوی و نه موانع و سد راه این آرمان ها باشند.

 در زمینه‌ی سیاست خارجی نیز، در سده‌ی گذشته اصل «موازنه‌ی منفی» و «نه شرقی، نه غربی»، برغم همرایی ملی و اجماع رسمی بر سر آن، تحقق کامل نیافت. و نیک می‌دانیم که بدیلِ خروج از سلطه و سیطره‌ی سرمایه‌ی غرب تمایل به نظام‌های استبدادی و توتالیتر از نوع روسی و چینی نیست. و هرچند شرق سیاسی سابق آرمان عدالت را کنار گذارده است، به انواعی از سرمایه‌داری دولتی شبه نولیبرال در عرصه‌ی اقتصادی روی آورده اند که تفاوتش با سرمایه‌داری و لیبرالیسم کلاسیک در بی‌اعتنایی به حقوق و آزادی‌های فردی است و عدم رعایت اقلیت‌ها و ..، و سکوت و سازش در برابر ضدانسانی‌ترین نظام‌های سرکوب‌گر و نسل‌کشی همچون نظامیان میانمار و ...

‌ در سده‌ی آینده، «امید»های پیشین به تحقق آرمان‌های استقلال، آزادی و عدالت، پیشرفت و تعالی، می‌بایست با درس‌گیری از علل و عوامل شکست‌ها و ناکامی‌های نهضت‌ها و جنبش‌های ملی و مردمی سده ی گذشته، تبدیل به اصل و روحیه‌ی «مسئولیت»پذیری و "پاسخ گویی" به نسل های آینده گردد...

و این‌بار و از این پس و به این "امید"، آغازی دیگر را در سال نو و در این مسیر نوین آرزو می‌کنیم ...



فرم ارسال دیدگاه