16 آذر 1399
ثبت دیدگاه (در گفتگو با انجمنهای اسلامی دانشجویان)
مصاحبه 12 آبان 1396
1- شما یکی از نقدهایی که به جنبش دانشجویی وارد کردید ضغف تئوریک بود دلیل این ضعف را در چه می دانید؟
- ضعف تئوریک از آنجا برمیخیزد که نسلهای متمادی دانشجویی درکشورغنای تئوریک بتدریج تضعیف میشود و بخصوص با ورودیهای جدید وضعیت بحرانی مشهودتر میشود. و معنای این حرف اینست که نسلهای پیشین بهخوبی نتوانستهاند تجربیات و آگاهیهای خود را به نسل جدید انتقال دهند.
با توجه به نوپا بودن نهاد دانشگاه در کشور ما این ضعف بهشکل مضاعفی بر مشکلات قبلی افزوده میشود. برغم تحرکات فکری نسبتا خوبی که اینجا و آنجا وجود دارد، این کمبود خود را در موارد زیر نشان میدهد: ضعف بینش تاریخی، فقدان بحثهای فکری و فرهنگی ، تقلیل حساسیتهای مدنی و سیاسی. پس از انقلاب بخصوص، جمع بندیهای نظری و تاریخی کیفی کم بوده و فرآیند انتقال کُند بوده است و این ضعفی است بزرگ و قابل توجه.
2- آیا احزاب می توانند به پویایی جنبش دانشجویی کمک کنند؟
- مسئلهی دانشگاه را باید از مسائل احزاب جدا و تفکیک کرد. بله، تحرک سیاسی احزاب و بحرانهای اجتماعی بر دانشگاه و جنبشهای دانشجویی اثر گذارند و حتی ممکن است موجب تحرک و نشاط دانشگاه شوند؛ اما دانشگاه باید استقلال خود را حفظ کند. دانشگاه محل دانش و فرهنگ و تولید اندیشه و پژوهش است. برای نمونه، دغدغههای علمی و صنفی ویژهٔ دانشگاه نقش آنرا متمایز میسازد. به طور کلی دانشگاه و احزاب رابطهٔ وابستهای ندارند، اما بر یکدیگر تاثیر متقابل میگذارند.
3- یکی از ابعادی که شما معتقدید جنبش دانشجویی نباید از آن غفلت کند، اصل معنویت است. از کدام معنویت سخن میگویید؟
- اصل معنویت شامل کلیهٔ مباحث معنایی و معنویی، عرفانی و فلسفی، و بویژه در حوزهی منشی و اخلاقی است؛ یعنی به واقع، اصولی که باید دانشگاه و جنبش دانشجویی بهلحاظ اخلاقی و اخلاقِ حرفهای برای خود تعریف کند. بهطورکلی هر شاخهی حرفهای اخلاق خاص خود را دارد و دانشگاه نیز از سایر بخشهای اجتماع جدا نیست. بحرانِ معنا، بويژه پس از فروپاشی ایدئولوژیهای غالب در دوران و جهان بدل به مسئله نخست تفکر معاصر شده است. این که معنای انسان و انسانیت و نسبت آن با هستی و چگونه بودن و سبک زیستن چیست؟ دانشگاه میبایست و میشایست که مطالعات انسانشناسی بنیادین (و نه صرفا رشتهٔ آنتروپولوژی) را دنبال کند، برایش دغدغه باشد، رسالت خود را در این حوزههای فکری و عقیدتی فراموش نکند و بهطورکلی بپرسد که آکادمی و مدارس چه نقشی در تربیت انسان و پرورش آدمیت دارند؟ این بحث دو ساحتِ فلسفی و معنوی دارد. پیشنیاز غور و تأمل در این حوزه، طرحِ پرسش و گفت-و-گو وهماندیشی عمومی است. به بیان مشخص، جامعهی ما ذیل حاکمیتی دینی قرار دارد و باید آسیبشناسی امر دینی و قدسی را بهدلیل قرار داشتن در این موقعیت، خوب بشناسیم تا دستحوش امواج کنش و واکنشی و جاذبه-و-دافعههای آنی نشویم. امروزه اگر امور معنوی در دانشگاه مطرح شوند، دانشجویان چه مقدار از این بحثها استقبال میکنند؟ چقدر تلاش میکنند در رفع آسیبها و بحرانهای این حوزه و سپهر؟ چه مقدار همفکری برای مواجههی درست در این امر انجام میشود؟ دانشگاههای ما امروزه محل شور و نقد و نظر نیست، بلکه دچار فرمالیسم آموزشی-پرورشی و نمره و مدرکگرایی شده و از پی تولید انبوه و صوری و بی کیفیت و با محتوای نازل است. برخی زیست جمعی دانشگاه را صرفا معطوف به تصاحب مدرک برای ارتقای شغلی میبینند و گویی توجه به محتوای امور معنوی و فکری و فرهنگی دیگر در آن مسئله و مطرح نیست!
4- طی نزدیک به 70 سال جنبش دانشجویی همواره دانشجویان پیرو روشنفکرانِ مطرح در کشور و بهنوعی دنباله رو آنها بوده اند، اما در سالهای اخیر چنان چهرههای شاخص نیستند که جریانساز باشند. دلیل نبود روشنفکران برجستهی الگو و مرجع چیست ؟
- افول نقش روشنفکران بحثی جهانشمول است. شما در بهار عربی که مشاهده و دقت کنید میبینید که روشنفکران نقش تعیینکنندهای در آن نداشتند. حتی در اروپا هم ما با این پدیده مواجهیم و شما نام روشنفکران شاخص و برجستهٔ جریانساز را کمتر میشنوید. در ایران هم به تبع، بویژه پس از فروپاشی شوروی و افول مارکسیسم سنتی، و تحوّل عصر انقلابها، به دوران و عصر جدیدی وارد شدهایم که اشکال تغییر-و-تحولخواهی و مقاومت در برابر نظم نوین سرمایهداری جهانی تغییر کرده است. برای نمونه، در حالحاضر در کشور ما جنبش مدنی و اصلاحگری از دههی 70 بدینسو مطرح شده است. متفکران و روشنفکرانی تازه در حوزههای گوناگون کار و تولید فکر میکنند، اما در سطح کلان کشوری چندان جلوی صحنه و مطرح نیستند. کادری از پژوهشگران گوناگون در علوم انسانی و ادبیات و هنر داریم که تولید محتوا و اندیشه و اثر میکنند، اما همانند امثال آلاحمد و شریعتیها مؤثر و مطرح نیستند. دیگر روشنفکرانی پیامبرگونه نداریم. امروزه، روشنفکران قشری شدهاند که بهتعبیر میشل فوکو، روشنفکر گونهگون یا نوعی هستند؛ یعنی هر قشر و مورد اجتماعی روشنفکر خاص خود را میپروراند. در جنبش دانشجویی نیز دانشجویان روشنفکر تاثیرگذار یافت می شوند که از میان خود آنها برمیخیزند. در تجربهی جنبش دانشجویی مه 1968 فرانسه نیز خیزشی از میان خود دانشجویان شروع شد و جهت دهی آن با دانشجویان برجسته خاص خودشان بود، مانند دانیل کوهن بندیت ها یا دانیل بن سعید ها و.. که بعد ها خود همین دانشجویان جریانساز با روشنفکران آن کشورها قرابت یافتند و وارد گفتگو شدند. درست است که در بین دانشجویان امروزه چهره های شاخص کم شده اند، اما هنوز چهرههایی کمتر شناخته شده هستند که در هر شاخه فعالیت میکنند؛ فعالینی که ممکن است هنوز معروف نباشند اما بعدها تاثیر گذار میشوند. ما نباید فقط بهدنبال اسامی معروف باشیم؛ و میبایست همین افراد متفکر و موثر را از درون بدنهٔ دانشجویی شناسایی و تقویت و مطرح کنیم.
5- رئیسجمهور فعلی تجربهٔ پروژههایی چون عبور دانشجویان از ریاستجمهور دوره اصلاحات را دارد و می داند دانشجویان آن تجربه را تکرار نمیکنند. در این شرایط چگونه دانشجویان باید نقش انتقادی خود را حفظ کنند؟ مرز بین دانشجویان حامی او و ناقد وی کجاست؟
- دانشگاه باید مستقل عمل کند. نباید نقش خود را در پشتیبانی از آرمانهای عدالت و آزادی و رشد فراموش کند. باید حامی سیاست هایی باشد که به توسعهٔ جامعه و رشد و تعالی مردم کمک کند و نقش نظارتی-انتقادی داشته باشد. به این صورت که هرجا سیاستهای کلان را در راستای این اهدافِ رشد و پیشرفت ندانست هشدار دهد. بدون دنبالهروی از اشخاصی که بر سر کار اند و مسئولیتها را بر عهده دارند. باید آزادی بیان را در دانشگاه گسترش داد تا دانشگاه بتواند نقش نظارتی خود را ایفا کند. بحثهای مربوط به گذر و عبور از این و آن فکر و متفکر را قبول ندارم و باید از این توهمات عبور کنیم. نه باید امید واهی ببندیم و نه به ورطهٔ نومیدی درغلتیم. بهشکل معقول، با تکیه بر واقعیات، و با پشتوانهٔ افکار عمومی به پیش گام برداریم و بکوشیم پیشنهاداتی عملی و کاربردی برای حل مشکلات و موانع ارائه دهیم. دولت باید گوش شنوا به دانشگاه ودانشجویان و روشنفکران داشته و نگاهش به دانشگاه باشد. می بایست در تمامی زمینهها از سیاست خارجی گرفته تا محیط زیست، با گذر از سیاست داخلی و معضلات اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی جامعه از دانشگاه کمک و مشورت بگیرد؛ و طبیعی است که در دانشگاه این موضوعات مورد بحث و مناقشه باشد. یاکوب بورکهات، فرهنگشناس بزرگ سوئیسی، معتقد بود نهاد فرهنگ، در برابر نهاد سیاست (دولت) و نهاد دین، یک نهاد مستقل است. دانشگاه هم پارهای از همان نهاد فرهنگ است. بنظر من دانشگاه را باید در زمره نهادهای سهگانهٔ مذکور قرار داد و به آن از این منظر نگریست؛ که در نتیجه باید خودمختار باشد و مستقل. وظیفهٔ نهاد فرهنگ نقادی و افقآفرینی است. نسبت به قدرت و دولت ها، هرگونه ضعف و انحرافی را تیزبینی کند. دولتمردان نیز به استقلال این نهاد احترام بگذارند. درست است که بودجه دانشگاه از دولت تامین میشود، اما این مساله نباید بهمعنای حق دخالت در دانشگاه تلقی شود، بهگونهای که استقلال و خودانگیختگی آنرا مخدوش سازد و نباید از این نهاد واهمه داشته باشد زیرا او نه رقیب قدرت، بلکه تنها مراقب اوست.
6- برخی از جامعهشناسان می گویند نسل جدید دانشجو دیگر دغدغهمند نیست و بهفرض چندان موضوعات سیاسی و ..، برایش اهمیت ندارد و اولویتهایش تغییر کرده است. آیا این فاصلهگرفتن از آرمان ها را قبول دارید؟ این روند انفعال و بیمیلی عمومی تاثیرات منفی نخواهد داشت؟
- بله تا حدودی، متاسفانه این آفتی است که باید آسیبشناسی شود و امثال ما آن را موشکافی کنیم. باتوجه به تجربهٔ شخصی از رفتن به دانشگاههای کشور در سالهای گذشته، و مشاهدهٔ روحیات، انگیزهها و موارد موردِ توجه و علاقهٔ دانشجویان در نقاط مختلف کشور، شاهد اُفت-و-خیزهایی بودهام که در همه جا و همه وقت یکسان و همسان نبوده است. بنده این انفعالات، شوریدگیها و سرخوردگیها را گذرا میدانم و البته بخشی از این سردرگمیها ناشی از دافعهای است که تعهد و ناکامیهای ادوار پیشین ایجاد کرده است. دانشجویانی میپندارند که نسبت به تلاشها و مصائبی که کشیدهاند، دستاوردها چندان پُربار نبوده است. این مطالبات و بیلان منفی، از زمان مشروطه تا کنون بهظاهر وجود داشته و همیشه همینطور بوده است. ملت ما همواره در بیان مسائل و دغدغه ها و مطالبات در جهان پیشگام بوده است، اما گاه گویی همجنان درجا میزنیم و در مطالباتی چون تاسیس «عدالتخانه» عصر مشروطه ماندهایم!
در گذشته، از پی این افسردگیها، برخی مصصم به مهاجرت به خارج شدند. شما ببینید رشد مهاجرت از روستاها به شهرها را، روستا را رها میکنند بهدلیل نبود امید به آیندهٔ بهتر و سرخوردگی از وضعیت گذشته. دلایل مشابهی بسیاری را نیز مهاجرت از کشور سوق میدهد. اخیرا مسئولی گفته بود که بحران آب بهحدی جدی است که اگر چارهجویی نشود، ملت مجبور خواهد شد، در آینده کشور را ترک کند! مسئله فقط بحران آب نیست، علاوه بر مسائل قضایی و سیاسی، بحرانهای فرهنگی و روانشناختی هم بههمان اندازه مهم اند. خودکشیها را در همهٔ بحرانهای اجتماعی کشور باید دید باید و فکری و کاری کرد. برای ایجاد امید به امکان پیگیری زیست جمعی، شیوههای نوینی را میبایست به کار گیریم؛ برای نمونه، به هنر و نحوهٔ استفاده از فضای مجازی بیشتر توجه کنیم و آنها را محدود نکنیم. شیوههای قدیمی دیگر جواب نمیدهد. تشکلهای دانشجویی هم باید شیوههای جدیدی برای آگاهیبخشی در پیش گیرند .جنبش دانشجویی سرد-و-گرم روزگار را چشیده و فضای ناامیدی پدیدهای جدید در آن نیست؛ سال های قبل هم مطرح بوده؛ ولی دوباره تاکید میکنم که شرایط گذرا است و تغییر خواهد کرد. متغیر بودن شرایط و دگرگونیهای فکری اساسا در میهن ما زیاد است، چون هیچ نهاد تثبیت شدهای وجود ندارد. باید حساس باشیم و دلایل بحرانها را بررسی و آسیبشناسی کنیم.
7- بهصورت اختصاصی انجمنهای اسلامی دانشجویان، با آن پیشینهی تاریخی، در حالحاضر چه وظیفهای دارند؟
جریان «انجمنهای اسلامی» از دیرباز فعال بوده است و برمیگردد به دوران مهندس بازرگان و پدر طالقانی که تا به امروز، برغم فراز-و-نشیبها استمرار یافته است؛ چه پیش از انقلاب و چه پس از آن، و حتی شاخهٔ خارج از کشور آن. بسیاری از چهرههای برجستهی تاریخی ما از دل همین انجمنهای دانشجویی اسلامی برخاستهاند. یکی از وظایف انجمنها، شناختن هرچه بیشتر تاریخچهٔ خود است و تهیهٔ آرشیوی از آن. باید ارگان و نشریهای سراسری داشته باشید و کنگرههایی در سطح کشور برگزار کنید. با نواندیشان و روشنفکران دینی ارتباط گیرید تا دانشگاه محل تضارب آراء و افکار شود. در سالهای گذشته، اندی، انجمنهای اسلامی و تشکلهای همسو دچار انقطاع شدند؛ بهنحوی که بهیاد دارم در سالهای قبل همه جا برای بازگشایی و افتتاح مجدد آنها میرفتیم و سخنرانی میکردیم! این انقطاعها هم نیاز به تحلیل آسیبشناختی دارد.
8- در پایان اگر سخنی یا توصیهای برای مخاطبان ما دارید بفرمایید؟
- گرچه من مدرس دانشگاهم، اما خود را هنوز دانشجو میدانم، هرچند مثل شما دیگر جوان نباشم. و به تعبیر دکتر شریعتی «هر شب مثل یک دانشآموز مشق مینویسم»! تاکید میکنم که با روشنگران پژوهشگر ارتباط نزدیک و مشورت و همفکری داشته باشید و با گامهایی استوار در راه پروژههای فکری پرسمانمحور و پژوهش در آرشیوها، استوار گام بردارید. با آرزوی پیروزی و بهروزی.
***