alt text
احسان شریعتی
فیلسوف ایرانی

همین حالا با من تماس بگیرید



شبکه‌های اجتماعی

بستن
6 دی 1400
ثبت دیدگاه

میلاد «امید»، در قعر «یلدا»ی قرن

«به چه چیز مجازم امید داشته باشم؟‌»

در یادداشت پیش گفتیم که بالاترین دلیل مهاجرت‌ رخت بربستن «امید» به امکان به‌سازی و بهروزی در میهن خویش است و جلای وطن جز در غیاب امید به آینده ممکن نیست. و اما از آنجا که اگر انسان موجودی است مرگ‌آگاه و معطوف به پایان، هم او هم‌زمان، جان‌داری است امیدوار به آینده، به زندگی‌ بهتر و شایسته‌تر، و همواره نیوشای خبر خوش تولدی دیگر (موعودی در راه) و چشم انتظار آغازی نو.

میلاد «امید»، در قعر «یلدا»ی قرن

«چه چیز را می‌توانم بشناسم؟ چه باید بکنم؟ به چه چیز مجازم امید داشته باشم؟»‌ کانت پاسخ به سومین پرسش بنیادین فلسفه را وظیفه‌ی اساسی دین می‌دانست، و البته «دین در محدوده‌ی خرد تنها». مسیحیت نیز خود را دین «امید» می‌دانست(بالاترین «فضیلت‌»های کلامی پس از «ایمان» و پیش از «احسان»). این امید (spes) اما، نه هر امید، آرزو و انتظار و اعتمادی به سراب‌های موهوم، که به‌عکس، برخاسته از نومیدی‌ها (یا زدست‌رفتن امیدهای واهی نسبت به همهٔ توهمات)، و تکیه تنها به «عنایت» خداوندی و یا امکانات واقعی خود (در فلسفه‌ی اگزیستانس) است.

در گذار از واپسین «یلدا»ی سده‌ی گذشته، «هجرت» حقیقی را می‌بایست از تعییر و تحول در بینش و منش خویش شروع کرد: زیرا، اگر ظلمت شب یلدا همان صحبت حکام بوده است، باید نشان داد که خلوت دل دیگر جای صحبت اضداد نیست و نور را می‌بایست از این پس، از خورشید جُست.

پس با تبریک تولد پیام‌آور امیدی که رنج انسان را به جان خرید، این تقارن را به فال نیک می‌گیریم و در آستانه‌ی سال نوی مسیحی، «جهانی دیگر»، جهانی عادلانه‌تر، انسانی‌تر و معنوی‌تر را برای جهانیان، و میهنی آبادتر، آزادتر، عادلانه‌تر، و البته اخلاقی‌تر (و تنها و درست به همین معنا «مذهبی»تر)، را برای کشور خود آرزو می‌کنیم... 
« خوشا به حال گرسنگان و تشنه‌گان عدالت؛‏ زیرا سیر خواهند شد ! »



فرم ارسال دیدگاه