alt text
احسان شریعتی
فیلسوف ایرانی

همین حالا با من تماس بگیرید



 

شبکه‌های اجتماعی

بستن
6 مهر 1401
ثبت دیدگاه

حق نباید گفتن الا آشکار

هر کس که برای ابراز همبستگی و تسلی به بیمارستان کسری رفته بود از روز نخست شاهد جوّ ملتهب و محاصره و حضور پُر تنش نیروهای انتظامی و انضمامی در محل بود که نشان از تصمیم به برخورد خشن و اراده‌ی سرکوب داشت. این رویکرد به‌طور پیش‌بینی‌پذیری موجب برانگیختن بیشتر خشم و گسترش اعتراض عمومی گشت.

شیوه‌ی برخورد بخردانه البته این می‌بود که مطالبه‌ی عمومی مبنی بر جمع‌آوری بساط فاجعه‌آفرین «گشت»‌های موسوم به ارشاد و الغای «اجبار» حجاب اکراهی شنیده شود و دولت و حاکمیت خود را نه فقط نماینده‌ی یک بخش از جامعه‌ی هوادار خود و سخنگوی یک روایت خاص از میان انواع قرائت‌های دینی و عقیدتی، که نماد مصلحت عام و امنیت برای کل ملت و جامعه‌ نشان دهد.

حق نباید گفتن الا آشکار

همگان اما، نتایج و هزینه‌ی آن رویکرد را در روزهای گذشته به چشم دیدند، از ده‌ها قربانی و تلفات جانی و تخریب‌ اموال و اماکن عمومی گرفته تا اختلال و قطع شبکه‌ی اطلاع‌رسانی اینترنت، و فراسوی همه‌ی آسیب‌ها به نظم و امنیت کشور، گسترش قهر و نفرت فزاینده و فعال شدن گسل و شکاف دولت-ملت، قطبی سازی و رو در رو قرار گرفتن فرهنگی جامعه، تقویت گرایش‌ها و واکنش‌های افراط‌وتفریطی، و...این‌همه تنها برای گریز از پذیرش مسئولیت، خطاها، و از دست دادن زمان و وقت مناسب و دقیق برای عقب‌نشینی و جبران مافات و قبول اصلاحات اساسی ساختاری.

در هر حال جنبش اعتراض و دفاع از منزلت «زن و زندگی و آزادی» را با بهتان و برچسب‌زنی، ضرب‌وشتم، بازداشت‌های زنجیره‌ای، سرکوب و اختناق، نمی‌توان متوقف ساخت و راه برون‌رفت از بحران‌های تودرتوی رویارو، پذیرش مسئولیت‌ و پاسخ‌گویی به مردم، پرهیز از خشونت و مذاکره با معترضان در راستای رسیدگی به ریشه‌های نارضایتی عمومی است.

اگر وسوسه‌ی گرایش به خشونت متقابل، مقابله به مثل، رفتارهای خشن، شعارهای واکنشی و پرخاش‌جویانه، هرچند با علت‌-و-دلیل‌های طبیعی و فهم پذیر، می‌تواند اعتراض مردمی و نافرمانی مدنی را به‌سمت کج‌تابی و ناهنجاری و هرج‌ومرج براند، از سوی دیگر، هر قدرتی (از سیادت‌‌های سنتی نوع سلطنت و خلافت‌ گرفته تا دیکتاتوری‌ و توتالیتاریسم‌های مدرن)، که به خودکامگی و اطلاق و ارعاب روی آورد، روند فرود و افول و فروپاشی را از همان فراز آغاز می‌کند.

و خلاصه در حاشیه‌ی بحثی که هفته‌ی گذشته در نشست بخارا پیرامون مفهوم «فاشیسم ابتدائی  و دائمی» نزد اومبرتو اکو داشتیم (به‌مناسبت رونمایی ترجمه‌ی اثر او)، می‌توان افزود که یکی از تفاوت‌های «استبداد» (دسپوتیسم) با «جباریت»(تیرانی) در پایدارتر بودن استبداد سنتی است به‌دلیل توفیق آن در کسب رضایت نسبی عمومی یا به عبارت دیگر، تن دادن اکثریت رعیت به سیادت حکومت است (برای نمونه حتی در سلطنت‌های «مطلقه»)، و ناپایدار بودن دومی به‌علت شیوه‌ی اعمال اقتداری مبتنی بر ترس‌افکنی و و منحصر به ارعاب برای حفظ خود.

زیرا به گفته‌ی معروف روسو در «قرارداد اجتماعی»: « قوی‌ترین هرگز آنقدر قوی نیست که همواره ارباب بماند، اگر قدرت خود را به حق، و اطاعت را به وظیفه تبدیل نکرده باشد ! »



فرم ارسال دیدگاه