alt text
احسان شریعتی
فیلسوف ایرانی

همین حالا با من تماس بگیرید



 

شبکه‌های اجتماعی

بستن
3 آذر 1401
ثبت دیدگاه

شورش‌اندیشی (2)

من برمی‌شورم پس ما هستیم !
-آلبر کامو
 
همزمان با «روز جهانی فلسفه»
هنگامی‌ که با مشاهده‌ی ستم «منقلب» می‌شویم و به اعتراض برمی‌خیزیم، در واقع، خواستار تغییر-و-تحولی در زندگی هستیم و در برابر وضع آشفته‌ی‌ موجود و بی‌نظمی مسلط و «عبث» شیوه‌ی زیستمان در جهانی بی‌معنا برمی‌آشوبیم. این منقلب شدن یا شورش(révolte) طبیعی است و به دنبال کسب وحدت‌ زندگی متناقض و متلاشی‌شده است. هنگامی‌ که «من» در دفاع از آزادی و حق خویش برمی‌شورم، در ضمن این تلاش در می‌یابم که مورد من مورد دیگران و همه‌ی ما ست. و در این برآشفتن هر فرد برسازنده‌ی «ما» می‌شود و بدینسان همگی ما در حرکت مشترکمان به بودن خویش و سرشت و سرنوشتمان آگاهی و وقوف می‌یابیم. پس من و ما نه با صرف اندیشیدن به شیوه‌ی دکارتی، در خلوت فروبسته‌ی خود، که در «منقلب» شدن و برشوریدن علیه عبث زیست موجود از خود فرامی‌گذریم و به زندگی مشترک جامعه جهت و معنا می‌بخشیم. این منقلب شدن مشروع و طبیعی اما، نزد کامو، هنوز با «انقلاب کردن »(révolution) بر اساس ایده وعقیده‌ها برای «تغییر جهان»(مارکس) و استقرار «دولتی» نوین و حکومتی دیگر متفاوت است زیرا هدف انقلاب تسخیر تمامیت جهان و تغییر آن است.
جنبش اعتراضی که در جامعه‌ی ما از پی مرگ‌های فجیع جان‌های پاک و معصوم (به‌ویژه از میان زنان جوان)، و به‌ویژه در میان جوانان علیه بی‌عدالتی‌ها برخاسته است، تمامی مشخصات یک شورش یا قیام برای جستجوی یافتن معنایی تازه برای مفاهیم کهن زیستن شایسته در آزادی، عدالت و توسعه و تعالی‌ای دیگر را داراست. با درس‌آموزی از تجربه‌های نهضت‌های «اصلاحی» گذشته (که به تعبیر کامویی «تغییر شیوه‌ی تملک قدرت بدون تغییر حکومت» بود) و دو انقلاب‌ پیشین ایرانی و بويژه سرنوشت «بهار عربی»، در خطر انحراف از «منقلب» شدن است به «انقلاب» کردن (رولوسیون به معنای «چرخش و دور زدن کامل بر گرد و مدار خویش» و گشت منفی مفهوم انقلاب، مثلا در قاموس قرآنی که مترادف با ارتجاع و واپس‌گرایی است و یا خشونت نوجو و اقتدارگرای تمام‌خواه، نزد کامو یا آرنت).

از سویی، گرایش «افراطی» حاکمیت امروزه تنها راه برون‌رفت از بحران سیاسی (گره‌گاه سایر بحران‌های تودرتوی اقتصادی، اجتماعی، و فرهنگی) را در تشدید و گسترش شیوه‌ی سرکوب و ارعاب از راه ضرب و شتم و تیراندازی و بازداشت و حبس و اعدام، می‌یابد و مفرّ و خروجی بن‌بست  را در دامن زدن به جوّ جنگی در داخل و خارج و از دیگر سو، نیروهای «تفریطی» همسو یا وابسته به قدرت‌های جهان و منطقه و رسانه‌هایشان که خواستار بازگشت به اقتدار گذشته یا فرارسیدن قدرت آینده اند، در سودای تصرف جنبش و هدایت آن به سمت تصاحب حکومت به آن فراخوان لبیک می‌گویند تا برای برافروختن آتش جنگ (داخلی و خارجی) و تجزیه کشور از پشته‌ها کشته هیزم بجویند و در راه تحقق هدف استفاده از هر وسیله‌ای را موجه بدانند.

هدف جنبش مدنی اما گشودن چشم‌انداز تغییر-و-تحولی اساسی است برای گشت و گذار به‌سمت مردم‌سالاری و جمهوری و بازبنانهادن نظمی مدنی، قانون بنیاد، با محوریّت خواست و شعار زندگی آزاد و عادلانه و رشدیافته و متعالی شایسته‌ی انسانی و رفع و امحای تمامی بیدادها و تبعیض‌های تاکنونی جنسیتی، قومی، طبقاتی، فرهنگی و دینی و..؛ و تنها در این راستا ست که «هر مرگ دریچه‌ای خواهد شد که به روی تباهی‌ها بسته می‌شود!» هر چند که در این روزها  شور و شعف زندگی به سوگ جان‌های نوجوان نشسته باشد...



فرم ارسال دیدگاه