6 فروردین 1402
ثبت دیدگاه 🔸» زندگی در صدف خویش گُهر ساختن است ...
... از همین خاک، جهانِ دگری ساختن است «
📌اقباللاهوری
نوروز، این نمادِ باستانیِ باور به نوآفرینی از راه رسیده است. زمانِ فرخندهی نوزایی طبیعت و تولدِ امیدی تازه به فرارسیدن سالی بهتر در جهانی دگرسان. امر نو، بازگشت به گذشته و بازگشتِ گذشته نیست. چه «نو»، «گسست» با گذشته است. امر نو اما گذشته را از سرمیگیرد و با این «ازسرگیریِ» است که از او میگسلد. امر نو اگر ریشه در گذشتهای نداشت، نو به شمار نمیآمد و نیز نو نمیشد اگر از گذشتهی خود نمیگذشت. معنای «بازگشتِ» جاودان در گردش ادواری جهان، از چرخشِ ذرهها تا جنبشِ کهکشانها، «برگشتِ» بیتغییر و تکراری و یکنواختِ «همان»(امرِ کهن) نیست، چرا که «همو»
(جانِ جهان) در حرکتِ طبیعت، هر روز، دستاندرکارِ آفرینشی نو است.
ایرانیان در عصر باستان توانستند با برقراری نظام «شاهنشاهی»(هخامنشی)، نخستین شکل دولت و امپراطوری را تأسیس کنند که وحدتی دربرگیرندهی کثرت قومی و فرهنگی بود. این اتحاد اما نمیتوانست در تاریخ عدالت («اَشَه»)، بهمعنای مساوات همگانی شهروندان در برابر قانون، را عاری از امتیازات و تبعیضهای سهگانهی استبدادی، استثماری و استحماری، تحقق بخشد و از اینرو، در برابر تهاجم بیرونی درهمشکست.

مسلمانان در تداومِ دعویِ «توحیدی» ادیان ابراهیمی در سدههای میانه کوشیدند میراثِ کسروی و قیصری شرق و غرب را در قالبِ «خلافت» بازسازی کنند. این شکل از حکمرانی نیز که بهخلافِ دعوی توحید یا تساوی حقوقی همهی بنیآدم در برابر خداوند، ببیشتر به بازتولیدِ مناسباتِ سلطهی پیشین بهشکلهای دیگر میپرداخت، بهویژه از قرن سیزدهم میلادی بدینسو، قادر به مقاومت در برابر تهاجم خارجی نبود و سرانجام در آخرین نمود خود با خلافت عثمانی فروپاشید.
در عصر جدید، ملتهای شرق و جنوب و بهويژه خاورمیانه، با خواست و مطالبهی عدالت و آزادی، توسعهی مادی و اقتصادی و تعالی فکری و معنوی، به صحنه آمدند تا این بار با بهرهگیری از دستآوردهای علمی و فنیِ انقلابهای جدید و مؤسساتِ حقوقی و مدنی نوین، آرمانِ دیرینِ عدالت را بهگونهای ممکن و عملی تحقق بخشند. مردم ایران، از صدرِ انقلاب مشروطه تا کنون بیش از یک سده است که در راه تحققِ عدالت و آزادی، توسعه و استقلال، تلاش ورزیده و مبارزه کردهاند. این آرمانها و خواستهای برحق اما بهرغم فداکاریهای درخشان تاریخی، هر بار بنا بهعلتهایی چون تشکلنیافتگی سیاسی و تاریخی جامعهی مدنی، بازتولیدِ مناسباتِ سیادتهای سنتی در قالب رهبریهای فرهمند فردی، و بر فراز همه، ابهامها و توهماتِ فرهنگی-عقیدتی، در نظامهای پسا-انقلابی از مشروطه تا بهمن 57 و از آنزمان تا کنون، توفیقِ تحقق نیافتهاند.
در خیزشِ اجتماعی-سیاسی سالِ گذشته علیه سیاستِ فرهنگیِ اجبار و اکراه ، جامعهی مدنی با استقبال از شعار «زن، زندگی، آزادی»، بهروشنی خواست خود را احترام به حق و آزادی و کرامت انسانی آحاد شهروندان، بهویژه منزلت زنان، و برای اجرای عدالت و رفع تبعیضها، بیان کرد. جوانان خواستارِ بازتعریف مفاهیم و ارزشهای موردِ فرط یا سوء استفاده قرارگرفته هستند. ضرورتِ بهرسمیت شناختن و «ارجشناسی» تفاوت و تنوع جنسیتی قومی، فرهنگی، زبانی، مذهبی، عقیدتی، و..، موضوع و داو اصلی این تنش و چالش ملی و منطقهای است.
بهار و فرارسیدن سال نو، هنگام جوانه زدن «امید» است. امید به آموختن از طبیعت در نوآفرینی و امکان دگرگونسازی. رسیدن به نوعی مفاهمه و همرأیی و اجماع و بازاندیشیِ منشور ملی، پیرامونِ چشماندازِ مشترکِ انسانی و مدنی و راهیابی برای گذار گفتگویی و خشونتپرهیز، اما متحد و متشکل و نیرومند، شرطِ توفیقِ این امید خواهد بود و بهترین تسلی برای همهی هموطنان و بهویژه خانوادههای داغدار و مغموم میهن ما.