19 اسفند 1399
ثبت دیدگاه تفاوت در «جنسیت»، نخستین حلقه از سلسله تمایزگذاری از تمایزاتِ بینا-انسانی تبعیضآفرین و امتیازآورِ قومی(«نژادی»)، زبانی(فرهنگی)، و طبقاتی(اجتماعی) است؛ و اولین ماده از زنجیرهی دوگانهسازیهای ذاتانگارانه و مرتبتساز ذهنی همچون: مرکز-پیرامون، درون-برون، خاستگاه-مقصد، زمین-آسمان، زیستبوم-انسان، طبیعت-فرهنگ، توحش-تمدن، گفتار-نوشتار، و انقیاد-سُلطه.
این «تفاوت» جسمی طبیعی اما، از آنجا که بنابر آخرین آموزههای علمی یک اتّفاقِ سادهی ژنتیکی است، نمیتواند برخلاف تصور بسیاری از فیلسوفان کلاسیک و حقوقدانان قدیم و فقهای سنتی، مایهی موجّهی برای غیریتسازیِ تخیّلی و بهانهای برای برتریجویی حقوقی باشد، بلکه تنها نمادی است از دو وجه «مکمل» کلیّت شخصیت انسانی اند و در هر دو عرصهی جسم و جان متداخل و مرزهای منفک قاطعی میان یکدیگر ندارند. پس ذات و گوهر و ماهیت و هویت و همان و خود و نفس و جنس را میبایست در حرکت و در همکُنشی شبکهای و متقابل و استکمالی با عرض و تفاوت و تقابل و تعلق و تعویق (بهمعنای «تفاوتیابی»-دیفرانس- دریدایی) فهمید. شاید «جنس» (گنوس یونانی) نامیدن این تفاوت جنسیتی منشأ بسیاری سوءتفاهمات «منطقی» در اصل مفهم بوده باشد (در برابر نوع و فصل).
همازاینرو، در ادیان توحیدی «شخصیت» متعالی خداوند فراجنسیتی است، هرچند با صفات «انسانوشانهی» مادرانه یا پدرانه توصیف شود. حرکت استعلایی الوهی و قدسی آنات متفاوت و متباین را طی و «رفع»(به معنای هگلی) میکند: پس در آفرینش مهربان تفاوتی – از فوت در ایستایی و وقفه-فطور- نمییابی! (مَا تَرَىٰ فِي خَلْقِ الرَّحْمَٰنِ مِنْ تَفَاوُتٍ »؛ قرآن 67-3)
پس منشأ تبعیضِ جنسیتی را در جامعهی شریعتمدار را نباید در جهانبینی فلسفی کتاب جُست، بلکه نظری آن در سنت(فرادهش) فرهنگی جوامع مردسالار و در صورتبندی معرفتی ادوار پیشین تاریخی ریشه دارد که بهشکل پسینی توجیه شرعی شده و بهتدریج «مشروعیت» یافته است.
با پیشرفت علم ژنتیک و رشد جنبشهای رهایی در عصر جدید، اقتدار سنتی تبعیضِ جنسیتی، همچون سایر تبعیضها و در رأس همه، بیش از هر زمانی در معرض تشکیک علمی و تعریض اجتماعی قرار گرفت و دلیل وجودی و عقلی خود را دست داد (از اینرو این تبعیض در جوامع صنعتی بهشکل دیگری تجدیدِ تولید شد: «زن-اُبژه»).
آخرین حربهی آن اقتدار سنتی را اما، جنبش نوزایی و نوپیرایی مذهبی با شعار «بازگشت به متن» (جهانبینی) مرجعزدایی کرد و نشان داد که معیار «کرامت» آدمی (فضیلت اخلاقی و نه حقوقی) دراینجا، نه جنسیت (و قومیت و قبیله و طبقه و عقیده) که «تقوی» است (جانجامهی خشیت/ترسآگاهی و عشق/ایمان).
در فقدانِ هرگونه توجیه علمی، مقبولیت اجتماعی، و بدتر از همه فقد مشروعیت دینی، تنها اقتدار عریان سنت و عادت در برابر انسان و مردمان، از زن و مرد، برجا میماند و بجای استدلال از همگان استدعا و التماس میکند که فقط صورت حکم و ظاهر امر را رعایت کنند و درغیراینصورت هزینهی تخلف خود را بپردازند!
و اما عاقبت این ظاهرسازیها این که:
« گفت: ترسایان پناهِ جان کنند / دین خود را از ملک پنهان کنند
کم کُش ایشان را که کشتن سود نیست / دین ندارد بوی مشک و عود نیست
سرّ پنهانست اندر صد غلاف / ظاهرش با تست و باطن برخلاف !»
با تبریک روز جهانی زن به شیرزنان فرداساز این سرزمین ...