28 مرداد 1399
ثبت دیدگاه امروز مردم می توانند از خانه شاه بازدید کنند ولی درب خانه مصدق را بستهاند
احسان شریعتی در گفت و گو با امتداد مطرح کرد؛ لزوم حلاجی علل و اسباب کودتای سیاه/ امروز مردم می توانند از خانه شاه بازدید کنند ولی درب خانه مصدق را بسته اند/ در مدیریت حوادثی که رخ می دهد تناقضات فاحشی وجود دارد.
امروز سالروز کودتای 28 مرداد است. کودتایی که با سرنگون شدن دولت ملی دکتر مصدق، کشور را آماده حوادث دیگری از جمله انقلاب کرد.
با اینکه تحلیلهای مختلفی درباره این کودتا شده است، اما شاید نظر یکی از روشنفکران و فلسفه پژوهان دوره معاصر نیز از منظری دیگر خواندنی باشد.
او معتقد است که در کشور ما بیشتر به تسویه حسابهای ایدئولوژیک تاریخی خانوادههای فکری سیاسی توجه می شود. در حالی که باید مصالح ملی و موقعیت منطقهای کشور و موقعیت جهانی قدرت ها و برخوردی که با ما دارند، همچنین اتحاد پیرامون مصالح ملی و منطقهای معیار باشد.
احسان شریعتی در گفت و گو با امتداد گفت: کودتای 28 مرداد 1332 در سیاست خارجی آمریکای پس از جنگ جهانی نوآورانه بود. چرا که این کشور پس از کودتا در ایران، اقدام به سلسله کودتاهایی در دیگر کشورها از جمله شیلی کرد و از سنت کنارهجویی گذشته خود خارج شد. تا پیش از 28 مرداد سال 32، آمریکا هنوز وارد نقشی نشده بود که انگلیس بهعنوان قدیمیترین استعمارگر در جهان ایفا میکرد.
این نکته ای است که گاه منتقدین مصدق نادیده میگیرند و نقش آمریکا را پیش و پس از چنین کودتایی یکی می پندارند، در حالی که تا پیش از آن دعوای اصلی ملتهای استقلالطلب با انگلیس بود. در بُعد داخلی نیز، ابهامات زیادی درباره این کودتا وجود دارد که هنوز برطرف نشده است. برای نمونه چرا باید در 25 مرداد اقدام به کودتا شکست بخورد ولی در 28 مرداد پیروز شود؟ یا چرا مصدق در وهله نخست واکنش مناسب نشان میدهد و نظامیان کودتاچی را بازداشت می کند، ولی در 28 مرداد نیروهای ملی و مردمی در مجموع منفعل هستند؟
این نکته میتواند در ارزیابی تضادهای درونی ملی مورد توجه قرار گیرد که آیا این تضادها موجب بی انگیزگی برخی از نیروها و یا حتی چرخش و خیانت برخی دیگر نشده بود؟ نقشی که فرصتطلبان در این میان و میدان بازی می کنند بسیار مهم است. منظور اپورتونیستهایی هستند که از درون به جنبشها و نظامهای استقلال و آزادیخواه ضربه می زنند.
اگر از تاریخ درس نگیریم، ممکن است باردیگر و بهشکلی دیگر در موقعیت فعلی نیز همین حوادث تکرار شوند.
هرچند بهقول هگل اولین درسی که از تاریخ می آموزیم این است که دولتها و ملتها از تاریخ درس نمیگیرند و رخدادها هم طبعا نعل به نعل تکرار نمی شوند. به این خاطر که یگانه، تکین، یا منحصر به فرد هستند و دلایل وقوع هر حادثه با حادثه دیگر فرق میکند. بنابراین نمی توانیم بگوییم که تاریخ عینا تکرار میشود. هرچند که مارکس مینویسد و هگل هم در جایی میگوید که تاریخ (رخدادها و شخصیتها) دوبار تکرار میشود اما فراموش می کند بگوید بار دوم بهشکل نوعی کمدی!
در هر حال تاریخ میتواند تا حدودی مشابهتها و تفاوتها را به ما نشان دهد و در اینصورت با درک خودویژگیهای وضعیت فعلی، می توانیم اشتباهات آشکار گذشته را دوباره مرتکب نشویم و آگاهی بر این تجربهها اگر تجمیع پیدا کند راههای جدیدی گشوده میشوند.
28 مرداد حادثه مهمی برای ایران بود که پیامدهای آن را تا همین امروز تحمل می کنیم.
بهطورکلی پس از این کودتا، جنبش های بعدی ایران قهرآمیز شدند تا اینکه سرانجام به انقلاب انجامید و پس از انقلاب هم درگیریها به ویژه با آمریکا تا به امروز ادامه یافت. در این موارد، چه بسا بسیاری از مناسبات گذشته تجدیدتولید شوند و حوادث تاریخی تکرار گردند. با این تفاوت که موقعیت و بازیگران اصلی صحنه متفاوت اند. برای نمونه، آن زمان مصدق و نیروهای ملی اعم از مذهبی یا غیرمذهبی نقشی تعیینکننده داشتند، ولی در این دوره نیروهای مذهبی حاکم.
بههرحال، بهطور کلی از دو منظر بین المللی و داخلی میشود این کودتا را بررسی کرد. از منظر داخلی باید دید نیروهای داخلی چه سرنوشتی پیدا کردند؟ بهعنوان نمونه، چرا باید خانه مصدق بهعنوان موزهی تاریخ بسته باشد ولی در سطح بین المللی توسط وزیر امور خارجه کشور و نظام از او یاد شود؟ بنابراین از کودتای 28 مرداد و نقش منفی آمریکا و اقداماتی که مصدق انجام داد در سطح بیرونی یاد میشود اما در داخل، هنوز اختلافات تاریخی گذشته به قوت خود باقی است. تا جایی که مردم می توانند از خانه شاه و خانواده او، از اتاق خواب تا دفاتر درسی فرزندان ایشان بازدید کنند، اما نمیتوانند خانه مصدق را ببینند!
این خود نشان می دهد گروهی از سیاستگذاران فرهنگی و سیاسی نمیپسندند که مردم تاریخ را بهدرستی بشناسند. و همان طور که در کتابهای درسی روایتهای ناقص و تکسونگرانهای عرضه میشود، تلاشی برای بسط آگاهی عمومی و انتقادی تاریخی صورت نمیگیرد. هرچند اخیرا به خاطر وجود برخی نیروهای اصلاحطلب در شوراهای شهر بیشتر به حوادث و شخصیتهای تاریخ معاصر اشاره میشود. برای نمونه، آخرین بار به مناسبت سی تیر مراسمی در ابن بابویه و امامزاده عبدالله شهر ری برگزار شد که ما نیز در آن حضور داشتیم و از شهدای قیام ملی سی تیر 31 و مصدق یاد شد. اما فکر نمیکنم که بهمناسبت 14 مرداد جایی مراسمی برگزار شده باشد، در صورتی که یک روز تاریخی مهم ملی است. این حوادث اگر در فضای عمومی زنده نگه داشته نشوند، احتمال فراموشی و تکرار فجایع تاریخی بیشتر میشود. چنانکه می بینیم امروز اروپا داستان اتاق های گاز و حوادث جنگ جهانی دوم را چنان زنده نگه داشته که در دل نسل جوان میل و توهم بازگشت به فاشیسم کشته شود.
ولی در کشور ما بیشتر به تسویه حسابهای ایدئولوژیک تاریخی خانوادههای فکری سیاسی توجه می شود. در حالی که باید مصالح ملی و موقعیت منطقهای کشور و موقعیت جهانی قدرت ها و برخوردی که با ما دارند، همچنین اتحاد پیرامون مصالح ملی و منطقهای معیار باشد. متاسفانه بینش فراخ علمی و سعهی صدر در ایران وجود ندارد. و همین نکات در سالگرد حوادث بزرگ تاریخی باید مورد بازبینی و تأمل قرار گیرد. در این زمینه کتابهایی مانند «کودتا»ی پروفسور یرواند آبراهامیان و تحقیقاتی که در سالهای گذشته انجام داده در مطالعات تاریخی علمی مطرح هستند.
در آمریکا نیز در دوره دموکراتها مسئولیت تاریخی این کودتا پذیرفته شد. با این حال برخی طرفداران نظام سابق همچنان توجیه می کنند که کودتای 28 مرداد «قیام» داخلی بوده است. متاسفانه بهدلیل موقعیت نامناسبی که در روابط میان دو کشور وجود دارد، آمریکا رسما عذرخواهی نکرد.
امروز وسوسه ای وجود دارد مبنی بر اینکه ترامپ می خواهد پیش از انتخابات آتی برای اینکه موقعیتاش در انتخابات مساعدتر شود، بهشکل مصنوعی حملهای نظامی کند. بنابراین خطر جنگ برای کشور ما و امکان دخالت نظامی دوباره آمریکا در منطقه همچنان وجود دارد. و می بینیم که تحریمها چه مشکلاتی را بر کشور و مردم و اقتصاد عمومی کشور تحمیل میکنند.
و از درون هم آسیب شناسی ضعفهای نحوه مدیریت بحران و تضادهای درونی قابل نقد و بررسی است. بحران اقتصادی به بیثباتی اجتماعی، سیاسی، اخلاقی، فکری و روانی بیش از پیش میانجامد. متاسفانه در مدیریت حوادثی که رخ می دهد تناقضات فاحشی می بینیم. لذا باید در تبلیغات و سیاست ها و مواضعی که گرفته میشود دقت و نقد عمیقتری صورت گیرد.
بهطورکلی و در سطح ملی ما بینش «منطقهای» نداریم. بینشهای رسمی و تبلیغاتی تاکنون یا قومگرایانه و ناسیونال-شووینیستی بوده و یا فرقهای مذهبی که هر دو موجب اختلاف و تفرق در منطقه میشوند. باید دید در این قلمروی تاریخی و منطقهی جغرافیایی چگونه میخواهیم سیاست فرهنگی درستی را پایهریزی و پیگیری کنیم که به نزدیکی یا تقریب ملل و نحل (مذاهب) برسیم.
نباید فقط روی سیاه سکه یا ناکامیها را دید که برای نمونه در 28 مرداد سال 32 کودتا رخ داد و تا سال 57 دیکتاتوری برپا شد. هنگامی که ملتی به صحنه میآید و حقوق مشروع خود را مطالبه می کند موجب بالا رفتن سطح انتظارات همه ملتها در منطقه می شود و حتی قدرتها را به این نتیجه می رساند که دیگر مانند سابق نمیتوانند با ملتها معامله و منابع طبیعی این کشورها را غارت کنند و این خود یک پیروزی تاریخی محسوب می شود، که به تعبیری خود مستند بیبیسی، تاریخ نفت و امپراطوری را به پیش و پس از مصدق تقسیم میکند.
همچنین اگر می خواهیم در حالحاضر در برابر قدرتها و تهدیدها از منافع ملی و منطقه ای با سیاست و دیپلماسی درست و اصولی دفاع کنیم، باید از سنتهای تاریخی بیاموزیم. البته باید از نقاط ضعف خود هم آگاه بوده و جمع بندی درستی داشته باشیم که چرا ملت ما و نیروهای سیاسی ملی واکنش مناسب را در 28 مرداد 32 نشان ندادند؟
چرا از سال 32 تا 42 با اینکه «نهضت مقاومت ملی» تأسیس شد، اما نیروی مقاومت چندان بزرگی شکل نگرفت و نتوانست تمام جامعه را متشکل کند و دیکتاتوری را پس براند. و نبود تشکلهای صنفی و احزاب سیاسی بهنوبهی خود در دوره دیکتاتوری باعث شد هنگامی که انقلاب 57 رخ داد، نیروهای مدنی، ملی و صنفی شکل منسجم و نیرومندی نداشته باشند. این مسأله خود توضیح دهنده بسیاری از مشکلات و آسیبهای پس از انقلاب است.
«رخداد»هایی هستند که پس از خود یک «دوران» را می سازند و این بارزترین تعریف یک رخداد بزرگ تاریخی است؛ مانند خیزش بهمن 57 که دورانی پس از خود ساخت. 28 مرداد نیز همین کار را کرد؛ چند ماه پس از این رخداد مقاومت دانشگاه و ماجرای «روز دانشجو» 16 آذر همان سال اتفاق افتاد که دایی ما نیز یکی از شهدا بود و..، سلسله حوادث بعدی که هر دوره هم نقاط مثبت و منفی و ناکامیها و دستاوردهای خود را دارد.
آنچه برای ما در مقام نیروهای مدنی و فرهنگیِ متعهد اهمیت دارد ایناست که چگونه میتوانیم در برابر اهداف و مطامع و توطئههای قدرتهای خارجی و در داخل نیز مقابل استبداد و ارتجاع، کوتهنظریها، جزماندیشی ها و منافع مافیایی و مصالح حقیر صنفی، جناحی، و خرافی و جزمی مبارزه کنیم. به اعتقاد ما، بیتردید علاوه بر اینکه خطرات خارجی همچنان ما را تهدید میکند و شرط خارجی است، در داخل مشکلات سوءمدیریتی نقش مبنایی دارد.
نبود تشکلهای مدنی و زیر ضرب بودن آنها از جمله پیامدهای این معضل است. متاسفانه ارتجاع مذهبی نیز همیشه در خدمت امپریالیسم، صهیونیسم و توطئه های بین المللی عمل کرده است. بنابراین ضرورت اینکه بینش ملی، منطقهای و جهانی درستی داشته باشیم، بسیار بالاست. مسائل تنها در ایران نیست و ما باید بدون اینکه قصد دخالت در امور داخلی کشورها را داشتهباشیم، روند تحولات منطقهای و جهانی را با دقت بیشتری دنبال کنیم و با ملت های همدردمان در منطقه روابط خوبی داشته باشیم و با همسایگان تنشزدایی کنیم.
در پایان تمام علل و اسبابی که منجر به ناکامیهای تاریخی مانند کودتای سیاه شد، باید بار دیگر حلاجی شوند تا مانع تکرار این ضربات و شکستها در آینده شویم.