19 مهر 1399
ثبت دیدگاه زندهياد شجريان در درجه اول يكي از صداهاي برتر در جهان در سطح خوانندگان مطرح جهاني همچون پاواروتی و.. بود. چنين استعداد خدادادي را از دوره جواني و وقتي كه در مسجدی در مشهد بهشکلی خارقالعاده اذان ميگفت به ارث برده بود و طبعآزمايي کرده بود؛ تا زماني كه در يونسكو و مجامع بينالمللي بهرسميت شناخته شد. و با اين كيفيت صدا بود که جزو برترين استادهای آواز موسيقي كلاسيك شد و توانست آن سنت را تا حدود زيادي با بازخواني و سازهاي جديد احيا و نوسازي كند.
بنابراين ايشان يكي از نمادهاي موسيقي علمي، معنوي يا فاخر ايرانزمین در دوره اخير بود و اين سنت را براي نسل جوان كه از نظر ذائقه با دورههاي قبل فاصله گرفته بود، دوباره بازسازي كرد. به گونهاي كه بر زبان نسلهاي جوان جاري شد و آنها اشعار شاعران كلاسيك و حتي معاصر را به سبك خواندن او ميخواندند. بنابراين اشعار كلاسيك و معاصر مثل حافظ و مولوي و سعدي و ..، از نیما به بعد با نوخواني استاد شجريان به سپهر عمومی منتقل ميشد. و البته در همکاری جریانوار با سازندگان و نوازندگان و.. همچون لطفي و عليزاده و.. و با ابداع سبك و سازهاي جديد و پيرايش سنت موسيقيايي که نماد اين جريان بود.
علاوه بر جنبهی هنري و تخصصي و كيفيت صدا و نحوه خواندن، اما استاد شجريان از منظر شخصيت اجتماعی نيز ارزشمند بود و هم پيش از انقلاب و هم پس از انقلاب نسبت به قدرت مستقل ماند و تلاش كرد در كنار مردم باشد و به هنرمند رسمي تبديل نشود. به همين دليل بين مردم محبوبيت زيادي پيدا كرد بهخصوص در دهه گذشته و از اواخر دههی 80.
بنابراين در مجموع ايشان در زمان حياتش «ارجشناسي» داخلي و بينالمللي پيدا كرد و اين محبوبيت به خاطر استقلالش در جامعه هنري بود. به قول ژان لوك گدار هنر (بویژه سینما) هميشه ابزارها و امکانات و مخارج سنگيني دارد و در بسياري موارد هزينهها متکی و وابسته به دولت یا قدرتهای مالی میشود و است بنابراين مستقل ماندن از اين نظر سختتر و ارزشمندتر است.
درهر حال استاد شجريان در اوجهاي كه داشته و آوازهايي كه از ايشان به جا مانده و هميشه هم باقي خواهد ماند دردها و آلام جامعه را بازگو كرده و بنابراين جامعه قدردان اوست. و چون ايشان بهشكل رسمي كنار گذاشته و از صدا وسيما و نهادهاي رسمي حذف شد واكنش عمومي هم برانگيخته شد و طبيعي بود. چرا که اين سوال پيش ميآيد كه جدا از مسائل سياسي و سلائق فكري اصولا نظام و تبليغات رسمي كشوري و ملي چرا نبايد نسبت به ارشهای فرهنگی و هنری و تاریخی و ملی، قدرشناسي نداشته باشند يا حقايق را بازگو نكنند يا در موردش سكوت كنند يا گزيشني عمل كنند؟ اين موضوع در مورد شخصيتهاي ديگر مثل دكتر شريعتي هم صادق است كه جدا از تحليلهاي فكري و سياسي شخصيتهاي فرهنگی و تاريخي و ملی و اخلاقی هستند كه بايد هميشه مورد شناسايي رسمي و عمومی قرار گيرند هم از جامعه و هم از سوي نظامها. مثلا شخصيتهای علمي مانند دهخدا يا شخصيتي ملي و تاریخی همچون مصدق ارزشها و میراث علمي و متعلق به سرمایه اجتماعی و فرهنگی و نمادین ما هستند كه اگر قدرتی بخواهد آنها را نفي كند اعتبار خودش مخدوش ميشود و مورد اعتراض عمومي قرار ميگيرد چنانكه الان شد. من خود در چند كنسرت ايشان در داخل و خارج شركت داشتم و چنين برداشت عمومي را در سطح جهاني و داخلي را کار و هنر شجریان شاهد بودهام و نسل ما در دههها و دورههای گذشته با صدا و آثار او تجربهی زیسته داشتهایم و زمرمه و همسرایی کردهایم.
***