22 مهر 1399
ثبت دیدگاه «سرود زندگی در برابر مرگ»
بازبینی ژرفاندیشی مولانا با نگاه زیباشناختی حافظ
(در ایام بیداد کرونا و بمناسبت روزهای بزرگداشت مولوی و حافظ، 8 و 20 مهرماه)
بشنوید ای دوستان، این داستان |
خود حقیقت، نقد حالِ ماست آن
|
از که بگریزیم؟ از خود؟ ای محال! |
از که برباییم؟ از حق؟ ای وَبال*! |
[ در حکایت مردی که پس از دیدن نگاه خشمگین عزراییل میخواست از دست او بگریزد و نزد سلیمان نبی رفت تا به باد دستور دهد که به هندوستان بپراندش، غافل از آنکه ازقضا نگاه عزراییل از روی تعجب بوده زیرا پیشتر از خداوند دستور گرفتن جان وی را در هندوستان دریافته و برایش این سؤال مطرح شده بود که آن مرد که در اینجاست چگونه باید در هندوستان بمیرد؟! ]
تفسیر ظاهری این داستانِ معنوی در دفتر اول مثنوی تأکید بر ضرورت پذیرفتن حُکم سرنوشت و قضاوقدر است، و بیهودگی تلاش حریصانه در زندگی برای دنیا و ادامه بقا به هر قیمت.
تفسیر درستتر داستان اما اینست که بهجای گریز از خود میبایست حدّ و توان خویش را دریافت و بهقول رواقیون «آنچه به ما بستگی دارد» را بازشناخت، تا بهجای گریز از خود و از تلاش از سویی و از تقدیر و سرنوشت از دیگر سو، بتوان «آنچه به ما وابسته نیست»، از جمله مرگ و میرا بودنمان را با شکیبایی بردبارانه تحمل کنیم.
این تفسیر درستتر از تقدیر در این ابیات حافظ بدین شکل زیباتر بیان میشود که:
گر چه وصالش نه به کوشش دهند، |
هر قدر ای دل که توانی بکوش! |
و بهویژه در این ایام پیک کشتار کرونا که می بایست به مدد غریزهی «کوناتوس» («تلاش» موجودات برای بقای خود نزد اسپینوزا) سرسختانه و پایدارانه برای حفظ خویش کوشید..
..و اما اگر بر اثر تقصیر مسئولان یا قصور خودمان ناخواسته مبتلا و رو به موت شدیم، باز میتوانیم شاعرانه بزییم و مرگ را «سرودی» کنیم و با حافظ بزرگ همسرا شویم که:
گناه اگر چه نبود اختیار ما حافظ، |
تو در طریق ادب باش، گو گناه من است! |
• وبال: بدفرجامی