15 آذر 1400
ثبت دیدگاه «جنگ چیزی بس جدیتر از آناست که به نظامیون سپرده شود!»
کلمانسو، وزیر جنگ فرانسه (1917-1920)
هر جنگ همواره هدفی سیاسی را تعقیب میکند و حتی مدعی برقراری صلح است، از راه مجبور ساختن حریف به انصراف از تجاوز به حریم کشورها و نقض قراردادها ! بنابراین در تحلیل نهایی، تنها قدرت سیاسی است که تصمیم به راهاندازی و ادامهٔ جنگ یا آتشبس و صلح میگیرد. از اینرو، جنگ نه نشانهٔ وحشیگیری بلکه ابزار اعمال قدرت برای تحقق یک استراتژی عقلانی محاسبهشده است. «قدرت و نه خشونت، عنصر اساسی هر شکل از حکومت است» (ه. آرنت). پس برخلاف تبلیغاتی که سالها در کشور ابراز میشد که مذاکره مذموم است، هدف جنگ مذاکره برای مفاهمه با حریف است: ویتکنگ اگر در میدان میجنگید برای آن بود که در مذاکرات (پاریس) پیشرفتی حاصل شود.
![](/Uploads/DailyNote/arjshenasi.jpg)
وانگهی، اختراع سلاح هستهای در جهان معاصر، سلاحی که امکان استفاده ندارد، نقطهٔ پایانی بر شیوهٔ کلاسیک جنگ و درگیری نظامی نهاد و سخن از «بازدارندگی» یا امتناع جنگ را به میان آورد. مراد نظام پس از جنگ از سرمایهگذاری سنگین در سیاست هستهای چه بوده است؟ فرض کنیم بازدارندگی از مورد تهاجم و جنگ واقع شدن و براندازی از برون. در تناسب قوای منطقه و در برابر ابرقدرتهای جهان اما، اگر ایران در عصر جدید بارها تقسیم و تجزیه نشده است، به شهادت اکثر پژوهشهای تاریخی دانشگاهی، از جمله به لطف دیپلماسی قوی ایرانیان در مذاکرات خارجی بوده است. پس امکان جنگافروزی را برای رقبا و قدرتهای بدخواه کشور فراهم آوردن به هرشکل، ولو با جنگهای نامنظم و موضعی، نقض غرض همان «بازدارندگی» خواهد بود!
و تجربه نشان داده است که مذاکره و آتشبس و سازش، اگر در زمان صلح و از موضع قدرت صورت نگیرد، در مخمصمه و از موضع ضعف، به خسارتها، زیانها و امتیازدهیهای جبرانناپذیر تاریخی میانجامد.
و در شرایط حاضر آیا در یک بزنگاه تعیینکنندهٔ تاریخی قرار نداریم؟
(ادامه دارد)