19 آبان 1399
- اخیرا شاهد برگزاری انتخابات آمریکا بودیم که بهدنبال آن، ترامپ و جمهوریخواهان میبایست صندلی ریاست جمهوری را به دموکراتها واگذار کنند. به نظرشما چه عاملی موجب این تغییر جهت جامعه شد؟ ترامپیسم چه اندازه قدرت دارد و آیا در آینده هم قادر خواهد بود در معادلات آتی آمریکا با سایر کشورها اثر بگذارد؟
ترامپ یک نام و نشانه یا عارضهٔ ناشی از ناخوشی یا «ناخرسندیهای(Discontents) تمدنی»(به تعبیر فرویدی) و عدم اتحاد میان ایالات امریکا بود. این گفتمان عوامگرا و شووینیستی (سوپرماسی «واسپ»ها یا «وایت-آنگلو-ساکسون-پرتستان»ها)، همزمان منافع محافظهکارترین گرایشهای ایدئولوژیک و سیاسی-اقتصادی سرمایهداری را با بهرهبرداری از نارضایتی اقشار حاشیهنشین و هراسان از وضع موجود نمایندگی میکرد (مهاجرت، تهدید هویت، فرار سرمایهها و جهانیسازی و..). ملغمهای از بومیگرایی و قومی-نژادی و سنتی-و-بنیادگرای مذهبی (صهیونیسم اونجلیستی، و..)، که با توجه به قدرت و ثروت امریکا، تعرض به نهادها، معاهدهها و قراردادهای حقوقی بینالمللی را در ظاهر بهنفع منافع محلی کوتاه مدت آمریکا در دستور کار خود قرار میداد. لذا اقشاری از مردم در برابر تهدیدات «خارجی» فکر میکردند این سیاست، لااقل از منظر اقتصادی، به سود تولید و بازار داخلی عمل میکند. خروج از همه تعهدات ازپیماناقلیمیپاریس گرفته تا قطع بودجهٔ یونسکو و خروج از سازمان بهداشت جهانی و توافق اتمی برجام و تعاملوتبادل با چین و.. خلاصه، یکجانبهگرایی دیپلماتیک و بازبینی همهٔ معاهدهها و تعهدات جهانی هرچند بهنفع تصویر و منافع بلند مدت آمریکا در جهان نبود، اما از آنجا که در کوتاه مدت سودآور بود، مورد حمایت نیروهای اجتماعیای بودند که به او رای دادند و حتی بیش از سال 2016. زیرا نظر اقشاری که در سیاست دموکراتها و بوروکراسی دولتی و رسانههای رسمی لحاظ نمیشدند، بهشکل صریح و عامیانه در سبک بیان و موضعگیریهای او نمایان و از آن استقبال میشد.
جهت ثبت نظر و مشاهد کامل مطلب به قسمت
ادامه مطلب مراجعه نمایید..