13 اسفند 1400
ثبت دیدگاه اسفند (3 مارس )، روز جهانی حیات وحش
آنچه انسان توحش میخواند (از ریشه عربی تنها و برهنه و عریان و عاری از همه چیز شدن و در زبانهای لاتین از جنگل و زیست در طبیعت)، در برابر انس و اهلیت، در واقع تأثر روانی و فرافکنی اخلاقی انسان در برابر تنازع زندگی و مناسبات میان جانداران برای ادامهی بقا است که فینفسه فراسوس خیر و شر است. اما آیا انسان خود به«طبع» جانوری است شریر یا نیکسرشت؟ انسان از هر جانوری شرورتر است زیرا فارغ از نیازهای حیاتی و از سر آز و فزونطلبی دست به خشپنت و جنایت میزند. اما بهخلاف آنچه هابز، متفکر مدرن قرارداد اجتماعی، میپنداشت که «انسان را گرگ انسان» است و از اینرو در وضع طبیعی در جنگ دایمی «همه علیه همه» بسر میبرد، و نیز خلاف آنچه روسو می انگاشت که انسان بهطبع و در طلبیعت بیگناه و پاک است و در جامعه و تمدن فاسد میشود و دربند میافتد، انسان این شرورترین جانور درندهخوی شریفترین زندگان است زیرا بهگفتهی پاسکال به میرا و متناهی و شکننده بودن خویش خودآگاه و واقف است و یا به تعبیر زیبای نیچه:«عظمت انسان در این است که پُل است نه غایت: و آنچه در انسان میتوان دوست داشت این که او گذار است و سقوط.» پس انسان همزمان موحشترین و شریفترین جانداران جهان است و هم از اینرو، در حالی که از این خاک برخاسته گویی غریبهای است بیگانه با طبیعت وحشتناک.
زندگی اما نیک و بد، زشت و زیبا (در نزد و نظر آدمی) را در خود جمع دارد و انسان بهجای آنکه همواره بکوشد دربارهی آن داوری کند میبایست با گوش سپردن و چشم انتظار بودن به او احترام بگذارد، رعایتِ حال او کند، تا همزیستی با او را بیآموزد و به تعبیر هایدگر «بر رودخانهی (طبیعت) بهجای سد پُل بزند». و مگر فاجعهی همهگیری ویروس تاجدار(کرونا) آخرین اخطار و هشدار این زندگی وحشی به توحش متمدننمای انسان نبود (بهرهکشی فنآورانه از این منبع سرشار انرژی)؟
نتیجه آنکه بنابه تعریف، بنیانگذار انسانشناسی جدید کلود-لوی اشتراوس، «بربر پیش از هر چیز کسی است که به بربریت باور دارد!»